فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

كودكي تو

عكس هاي تو

سلام بابايي جونم به خاطر اينكه دوستان مي گفتن عكست رو بزارم من رفتم سراغ عكس هايي كه ازت گرفتم و اين ها رو پيدا كردم بابا اصلا باورم نمي شد   دوستان من به يك مشكل برخوردم من عكس رو آبلود كردم ولي نمي تونم به نمايش بزارم لطفا مرا راهنمايي كنيد ...
5 خرداد 1392

مرور در خاطرات گذشته

سلام بابايي نمي دونم كي داري اين رو مي خوني اما اميد وارم روزگارت پر از سر زندگي محبت باشه .بابايي من خيلي كم به تو مي رسم و خاطرات زيادي از تو ندارم اما وااااااااااااااااااااااااااااااااااي به حال وقتي كه باهم باشيم پدر من رو در مي آري ديروز من تازه از سر كار برگشته بودم و تو هم تنها بودي وقتي من اومدم شروع كردي به ...... من هم كه خسته بودم رو زمين خوابيدم كه ديدم الان بهترين موقه براي بازي با تو من خودم رو به خواب زدم و آروم با پا به تو زدم تو هم تاديدي من خودم رو به خواب زدم نا مردي نكردي پريدي رو منو حالا نزن كي بزن خلاصه بابا يي تو يك فسقل دختر تا ما جا داشتيم به ما زدي
5 خرداد 1392

جمعه به جمعه

سلام بابايي امروز روز جمعه مصادف با سوم خرداد ور روز پدر هست ظاهرا بابايي من فقط تو اين مدت تونستم كه فقط جمعه ها سر به اين درفترچه بزنم امروز خوشبختانه در خانه هستي و تا تونستي آتيش سوزوندي اون از اول صبح كه تا بيدار شدي و چشم هاي قشنگ نشسته ات را باز كردي هي گريه كردي برويم بيرون و من هم كه مي خواستم بروم و نان بگيرم سرجهيزيه خودم كه تو ناز باشي بابا باشه رو برداشتم و بردم . و تو هم با اسكوتري كه داشتي دنبال من اومدي  چون ما تو شهرك مي نشينيم و مهيت خوبي داره . تو راهم كه طبق معمول شروع كردي از دست من در رفتن تا اينكه نان گرفتيم و آمديم خانه و از اون لحظه تا حالا يا داري يا نق مي زني يا گريه مي كني يا هم داري مثل يه بمب عمل مي كني و ...
3 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به كودكي تو می باشد